English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (5402 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fan U بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fanned U بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fanning U بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fans U بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fanned U بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
fan U بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
fanning U بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
fans U بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
duty rated U بیشترین تعداد عملیات که یک وسیله در یک زمان با مشخصات معلوم میتواند انجام دهد
fixed point notation = U نمایش عدد که محل ارقام و نقط ه اعشاری را در کامپیوتر نگه می دارد تا بیشترین تعداد اعداد قابل مدیریت را محدود کند
print U تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
prints U تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
printed U تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
totals U کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
totaled U کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
totalled U کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
totaling U کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
totalling U کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
total U کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
hash U کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
clamper U مداری که سطح سیگنال را از نوک اسکن کردن یا سایر وسایل ورودی به بیشترین حد محدود میکند زودتر از وقتی که به یک مقدار عددی تبدیل شود
aggregates U بیشترین سرعتی که داده روی کانال مشخص میتواند ارسال شود
aggregate U بیشترین سرعتی که داده روی کانال مشخص میتواند ارسال شود
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
activities U بیشترین تعداد کارهایی که در یک سیستم چند منظوره قابل اجراست
resolution U بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
resolutions U بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
activity U بیشترین تعداد کارهایی که در یک سیستم چند منظوره قابل اجراست
tolerances U بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
tolerance U بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
limit load U بیشترین باری که ممکن است در حالتی بر یک جزء یا قطعه وارد شود
flip-flops U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopping U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopped U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flop U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
fields U تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
fielded U تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
field U تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
specificity U نرخ ورودیهای نامرتبط , که از کل اعداد ورودیهای نامرتبط فایل یا پایگاه داده یا کتابخانه بازیابی نشده باشد
untimate load U بیشترین نیروئی که هر جزء سازهای بدون شکستن بایدتحمل کند
earom U Only Read Alterableحافظه فقط خواندنی تغییرپذیرالکتریکی RO که میتواند بدون پاک کردن تمام اصلاعات ذخیره شده به طور انتخابی تغییرکند
intolerantly U بدون تحمل متعصبانه
Can count on the fingers of one hand <idiom> U رخ دادن اتفاقی به تعداد انگشتان دست [اتفاق نادر و به دفعات محدود]
graphic U تعداد پیکس هایی که کامپیوتر روی صفحه نمایش میتواند نشان دهد
libraries U 1-تعداد توابع نرم افزاری خاص . که کاربر میتواند در برنامه خود وارد کند
library U 1-تعداد توابع نرم افزاری خاص . که کاربر میتواند در برنامه خود وارد کند
microcomputer U اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
micro U اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
micros U اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
refreshes U تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
refresh U تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
refreshed U تعداد دفعاتی که قطعه RAM پویا خوانده ونوشته میشود
pickup field U زمین باز بدون مانعی که هواپیما میتواند در ان فروداید
productive U مدت زمانی که یک کامپیوتر میتواند کارهای بدون خطا را انجام دهد
industrial union U اتحادیهای که هر نوع کارگر بدون توجه به کارش میتواند در ان عضو باشد
open U تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
opens U تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
opened U تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
terra firma U قطعه اصلی خطه بدون جزیره
uninterruptable power supply U منبع تغذیه که میتواند یک منبع متناوب برای قطعه تولید کند حتی پس از یک خرابی اصلی
freeware U نرم افزاری که در دامنه عمومی قرار دارد و هر کسی بدون پرداخت میتواند از آن استفاده کند
cpu U پیشرفت کامپیوتر که محدود به تعدادی دستورالعمل است که CPU میتواند اجرا کند حافظه و وسایل ورودی / خروجی می توانند داده را سریع تر از تولید CPU ارسال کنند
demo U نشان دادن آنچه یک برنامه کاربردی میتواند انجام دهد بدون پیاده سازی تمام توابع
latest event time U دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
non destructive cursor U مجموعه بررسی ها که روی یک قطعه بدون آسیب دیدن انجام شود
scalable software U برنامه کاربردی گروهی که میتواند کاربردن بیشتری را روی شبکه بدون نیاز به گسترش نرم افزار جدید جا دهد
segment U قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
segments U قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
size U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
sizes U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
segmentation U تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
individualism U فلسفه اصالت فردیت روش فکری که معتقد به ازاد گذاشتن فرد درجمیع امور و شئون است بدون انکه مصالح جمع این ازادی را محدود کند
rhomb design U طرح قاب لوزی [این طرح گاه مانند قاب خشتی کل متن را می پوشاند و گاه به تعداد محدود در مرکز فرش حالت یک ترنج را به آن می بخشد.]
divan cover U [قالیچه رومبلی که معمولا دو تکه قرینه بوده و در یک طرف بدون ریشه می باشد تا در کنار هم بصورت یک قطعه به نظر آید.]
too much of a good thing U غیر قابل تحمل تحمل ناپذیر
lossless compression U روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
anatomize U قطعه قطعه کردن تجزیه کردن
illmitable U محدود نکردنی محدود نشدنی
combinatorics U محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
fragments U قطعه قطعه کردن
fragmenting U قطعه قطعه کردن
segments U قطعه قطعه کردن
fragment U قطعه قطعه کردن
fritters U قطعه قطعه کردن
segment U قطعه قطعه کردن
fritter U قطعه قطعه کردن
adders U مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adder U مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
EDO memory U فن آوری حافظه که حاوی پیشرفت بهتری است و می انواند داده را از محلی از حافظه پیدا کند و بخواند بایک عمل . و نیز میتواند آخرین قطعه داده را که در حافظه ذخیره شده بود در حافظه پنهان آماده خواندن از حافظه است
thole U تحمل کردن
keep up U تحمل کردن
to give support to U تحمل کردن
suffered U تحمل کردن
suffer U تحمل کردن
dure U تحمل کردن
put up with U تحمل کردن
tolerates U تحمل کردن
tolerating U تحمل کردن
suffers U تحمل کردن
vasbyt U تحمل کردن
tolerated U تحمل کردن
sustained U تحمل کردن
abhide U تحمل کردن
sustain U تحمل کردن
support U تحمل کردن
dree U تحمل کردن
withstands U تحمل کردن
sit down under U تحمل کردن
tolerate U تحمل کردن
withstanding U تحمل کردن
withstand U تحمل کردن
lie down under U تحمل کردن
withstood U تحمل کردن
sustains U تحمل کردن
endures U تحمل کردن
to bear out U تحمل کردن
experience U تحمل کردن
experiences U تحمل کردن
experiencing U تحمل کردن
undergone U تحمل کردن
stand U تحمل کردن
undergoing U تحمل کردن
undergoes U تحمل کردن
undergo U تحمل کردن
endure U تحمل کردن
endured U تحمل کردن
bide U تحمل کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
to live through something U چیزی را تحمل کردن
stomaching U اشتها تحمل کردن
stomach U اشتها تحمل کردن
stomached U اشتها تحمل کردن
stomachs U اشتها تحمل کردن
outstand U بیشتر تحمل کردن
forcing U قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
forces U قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
force U قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
weapons tight U جنگ افزار اتش محدود فرمان اتش محدود در پدافندهوایی
curbs U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbed U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curb U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
round U تعداد تیر تعداد شلیک دور
roundest U تعداد تیر تعداد شلیک دور
adapter U دوشاخهای که به وسایل با ورودیهای مختلف
containment U محدود کردن
qualify U محدود کردن
set out U محدود کردن
stint U محدود کردن
abounds U محدود کردن
abounded U محدود کردن
restricts U محدود کردن
abound U محدود کردن
stints U محدود کردن
abounding U محدود کردن
restrict U محدود کردن
restricting U محدود کردن
straiten U محدود کردن
qualifies U محدود کردن
delimitate U محدود کردن
restrictions U محدود کردن
peg down U محدود کردن
limit U محدود کردن
restriction U محدود کردن
comports U جور بودن تحمل کردن
comported U جور بودن تحمل کردن
comporting U جور بودن تحمل کردن
forborne U دست برداشتن تحمل کردن
comport U جور بودن تحمل کردن
to sustain a loss U ضر ردادن تحمل خسارت کردن
to champ the bit U چیزیرابابی صبری تحمل کردن
to suffer a loss U ضر ر دادن تحمل خسارت کردن
stick U پیچ درکار تحمل کردن
bear U تاب اوردن تحمل کردن
bears U تاب اوردن تحمل کردن
banding U روش مشخص کردن حدود یک تصویر روی صفحه نمایش کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن
quantified U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantifies U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantifying U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantify U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
bound U خیز محدود کردن مقید کردن بستن
key کلیدی که ورودیهای یک رکورد را مشخص میکند
compass U محدود کردن فهمیدن
narrow U محدود باریک کردن
narrower U محدود باریک کردن
narrowed U محدود باریک کردن
narrowest U محدود باریک کردن
primary cluster U تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
lobation U قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
narrower U محدود کردن کوته فکر
narrowest U محدود کردن کوته فکر
impale U محدود کردن میله کشیدن
impaled U محدود کردن میله کشیدن
terminate U محدود کردن خاتمه یافتن
limitation clause U شرط محدود کردن مسئوولیت
terminated U محدود کردن خاتمه یافتن
restrictive trade practices U روشهای محدود کردن تجارت
narrow U محدود کردن کوته فکر
terminates U محدود کردن خاتمه یافتن
territorialization U محدود کردن بیک ناحیه
Recent search history Forum search
1postside
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1strong
1Social worker job is to serve everyone without any discrimaintion
1To be capable of quoting
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1Arousing
1pedal pamping
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com